تاریخچه نقاشی سیاه قلم
به گزارش پایگاه خبری توفیق اقتصادی ،در مورد این که چه کسی سیاه قلم را منصوب کرد 2 داستان وجود دارد: داستان اول: واژه سیاه قلم از زمان استاد کمال الملک روی زبان ها افتاد. در آن زمان برخی از شاگردان استاد کمال الملک از ذغال مل (ترکیب ذغال و مل که با استفاده از قلمو بر روی بوم کشیده میشد) برای کشیدن نقاشی استفاده میکردند و میتوان بنیان گذار سیاه قلم را استاد کمال المک و شاگردان آن دانست.
داستان دومی که وجود دارد، برخی افراد، خلق نقاشی سیاه قلم را به محمد بن محمود شاه خیام که در دوران بایسنقر میرزا، نقاش معروفی بود، نسبت میدهند به دلیل آنکه لقب آن سیاه قلم بود.
محمد سیاهقلم یا غیاثالدین نقاش
محمد سیاهقلم یا محمد بن محمودشاه خیام، یا غیاثالدین محمد نقاش تبریزی، نگارگر قرن پانزده میلادی یا نه قمری ایران است.این هنرمند یکی از بحث برانگیزترین نقاشان ایرانی است. نامشان با عنوان سیاهقلم در منابع تاریخی ذکر نشدهاست. به واقع سیاهقلم برای او نامیست مستعار، که به معنی نوعی نقاشیست که در آن از رنگهای سیاه و سفید استفاده میشود. در سرای توپقاپی استانبول، سه مرقع حاوی نقاشیهای با امضای محمد سیاهقلم موجود است، که امضای مربوطه احتمالاً بعدها به آن اضافهشده. نگارههای وی شبیه سبکهای معمول نگارگری ایرانی نبوده، شیوهعجایبنگاری یا گروتسک منحصر به فردی داشته، و تصویرگر شیاطین و دیوها و سیاهان و بردگان و عشایر و دراویش است. در آثارش، هیچ چشماندازی در پشت نگاره تصویر نشده و شخصیتهایی که با رنگهای تیره رنگآمیزی شده، عموماً مشغول حرکات نمایشی یا آیینی هستند. برخی از محققین، ریشهٔ تصاویر امضا شده با نام سیاهقلم را از آسیای مرکزی قرن پانزدهم و متأثر از نقاشی چینی و اویغوری میدانند. اما رابینسون معتقد است که سیاهقلم، همان درویش محمدنقاش است،که با دلایل زیرین بعید به نظر میرسد. نام او محمد هروی نیز هست.
هنر پژوهانی مثل آرتور پوپ و بازیل گری، بر این اعتقادند که غیاثالدین نقاش، نگارگر دربار تیموری بود که در سال ۸۲۲ قمری به عنوان سفیر بایسنقرمیرزا، به همراه یک هیئت سیاسی و تجاری رهسپار چین شد، و دیدههای خویش را به قلم و تصویر درآورد. سفرنامهٔ قلمی وی در چند منبع تاریخی از جمله زبدهالتواریخ حافظ ابرو نقل شدهاست. اما با پژوهش یعقوب آژند در مقابله و قیاس بندهای سفرنامهٔ مذکور که در زبدهالتواریخ حافظ ابرو آمده، با برخی نگارههای سیاهقلم، این اندیشه قوت میگیرد که محمد سیاهقلم همان غیاثالدین نقاش دربار تیموری است، و سفرنامهٔ مصور وی، همان تصاویر مرقعات موزهٔ سرای توپقاپی استانبول است که با امضای محمد سیاهقلم میشناسیم. با این اوصاف میتوان گفت سیاهقلم یا غیاثالدین، یکی از شاگردان عبدالحی نقاش تبریزی بود که اواخر دههٔ ۸۱۰ قمری به همراه چند تن دیگر از هنرمندان وارد دربار هرات شده، در ۸۲۲ قمری همراه هیئتی چند صد نفره از تاجران و غلامان و دبیران عازم سفر چین شد. غیاث الدین مأمور شد «که از آن روزی که از دارالسلطنهٔ هرات بیرون رود تا به روزی که بازآید در هر شهر و ولایت آنچه بیند از چگونگی راه و صنعت ولایت و عمارت و قواعد شهرها و عظمت پادشاهان و طریقهٔ ضبط و سیاست ایشان و عجایب آن بلاد و دیار و اطوار ملوک نامدار روز به روز به طریق روزنامه ثبت نماید». سفرنامهٔ قلمی سیاهقلم که حاصل این سفر بود بجز نقل در زبدهالتواریخ حافظ ابرو، در مطلع سعدین عبدالرزاق سمرقندی نیز نقل شدهاست. گزارش مصورش از این سفر نیز، که احتمالاً به صورت مرقعی نزد شاهان تیموری و سپس امیران آق قویونلو در تبریز، و پس از آن در کتابخانهٔ سلطنتی صفوی در تبریز محفوظ بوده، در سال ۹۲۰ قمری و پیرو نبرد چالدران و به غنیمت بردن موجودی کتابخانهٔ تبریز توسط سلطان سلیم اول، سلطان عثمانی به ترکیهٔ امروزی منتقل شدهاست. از وی بجز نگارههای با امضای سیاهقلم، نقاشیهای دیگری در همان شیوه و با امضای محمدبن محمودشاه خیام در مرقعات استانبول و دییتس برلین موجود است.
اثر غیاث الدین نقاش
سبکهای مختلف سیاه قلم
سیاهقلم آبمرکبی
سیاهقلم آبمرکبی (انگلیسی: Wash) اسلوبی در نقاشی است. سیاهقلم آبمرکبی، به سیاهقلم مرکبی گفته میشود که توأم با مرکب آبکی، یا گاهی آبرنگ بسیار رقیق (شُست) اجرا شده باشد.این اسلوب از دیرباز تا بعد از رنسانس رواج بسیار میداشتهاست.
سیاهقلم ادیبان
سیاهقلم ادیبان (انگلیسی: Ink wash painting) از هنرهای ترسیمی خاور دور است که خاستگاه آن چین میباشد. به خاطر استفاده آن در ژاپن، به آن سیاهقلمکاری ژاپنی هم گفتهاند. چشمانداز، اثر سسشو یکی از اصیلترین نمونههای سیاهقلم ادیبان است. مناظر کوهستانی از موضوعات اصلی بهکاررفته در سیاهقلمکاری ادیبان بوده است..(مرزبان، پرویز و معروف، حبیب: فرهنگ مصور هنرهای تجسمی، ویرایش سوم، تهران۱۳۷۷خ. ص۱۸۶.)
در این اسلوب از نقاشی با استفاده از قلم و مرکب هندی سایهروشنهای مختلفی بر روی کاغذ واشی یا ابریشمی ترسیم میشود. این سبک از نقاشی یکی از هنرهای مهم ادیبان چینی و فرهیختگان خاور دور بود نام این اسلوب نیز به همین خاطر به آن داده شدهاست.سایهروشنها در این نقاشیها از طریق کم و زیاد کردن غلظت مرکب هندی ایجاد میشد.(مرزبان، پرویز و معروف، حبیب: فرهنگ مصور هنرهای تجسمی، ویرایش سوم، تهران۱۳۷۷خ. ص۱۸۶.)
مینای سیاه
مینای سیاه (انگلیسی: Niello) یک مخلوط سیاه، معمولاً از گوگرد، مس، نقره و سرب است که به عنوان لعاب بر روی فلز حکاکیشده، به خصوص نقره استفاده میشود. به این عمل، سیاهکاری با نیلو، و سیاهقلم روی فلز هم گفتهاند.
سیاهکاری با مینای سیاه. بیزانس. ۱۰۰۰ پس از میلاد
سیاهکاری روشی تزیینی است که روی فلزها انجام میگیرد. برای استفاده از مینای سیاه بدین منظور، بر روی فلز شیارها و گودالهایی ایجاد میکنند تا ماده سیاهکاری در درون آنها قرار گرفته، پخته و آماده شود. سیاهکاری با مینای سیاه را نمیتوان روی مس، برنج و نقرههای جدید انجام داد؛ ولی از طلا با آلیاژهای عیار بالا میتوان استفاده کرد. مینای سیاه روی مس و برنج و غیره نمیچسبد. بهترین فلز برای این نوع سیاهکاری نقره است (آلیاژ نقره و مس).
آبکاری سیاهقلم
آبکاری سیاهقلم مس در تهیه و تولید قطعات تزئینی کاربرد فراوانی دارد. سازوکار عمل تمامی محلولهای سیاه قلم مس براساس ایجاد قشر نازکی از اکسید یا سولفید مس یا ترکیبی از این دو بر سطح فلز مس استوار است.
پیشینه هنر قلمزنی در ایران
پیشینه قلمزنی به زمان سکاها یا سیتها نسبت داده میشود که نژاد آریایی داشتند.
دوره پیش از تاریخ
پیشینه این هنر در ایران، تاریخ روشنی ندارد و از اثر مستندی که بیانگر نخستین مکان یا نخستین شیء باشد که بر روی آن قلمزنی، چکشکاری یا حکاکی شدهاست، اطلاع دقیقی در دست نیست.
کاربرد فلز، به ویژه مس در ایران و خاور نزدیک به چند هزار سال پیش از میلاد میرسد (لک پور، ۱۳۷۵، ص۷).
در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پیش از میلاد هنر و صنعت فلزکاری در نقاط گوناگون ایران به ویژه در شمال و شمال غرب و حاشیه جنوبی دریای مازندران شکوفایی داشتهاست. از آثار مهم به دست آمده در این دوره جام طلای حسنلو است که در ۱۳۳۶ کشف شد و دارای نقوش برجسته چون خدایان سوار بر گردونه یا ارابهاست.
در هزاره اول پیش از میلاد فلزکاری و قلمزنی در ایران از رونق و اعتبار ویژهای برخوردار بودهاست و آثار باارزشی از آن دوران بر جای مانده که از جمله آنها جامهای طلای مارلیک است.
چاپ فلزی
چاپ فلزی، چاپ تیزابی یا اِچینگ (به انگلیسی: Etching) (سیاهقلم تیزابی و چاپنقش تیزابی هم نامیده شدهاست) نوعی روش حکاکی است که در آن خطوط و بافتها توسط اسید يا ثابت كننده از روی قسمتی از صفحهای فلزی (معمولاً مس) که در برابر اسید محافظی ندارد پاک میشود.
خودچهرهنگاری رامبرانت به روش قلمسیاه تیزابی
تصویر ایجاد شده دارای همان کیفیت دیداری به لحاظ کاربرد خط است که در طراحی با مداد یا قلم فلزى مشاهده میشود. چاپهای تیزابی آغازین در اوایل سده ۱۶ میلادی دیده شدهاست ولی اصول اولیه این فن پیشتر برای تزئین خودها و زرهها استفاده میشدهاست. بزرگترین تیزابکار تاریخ هنر، رامبرانت میباشد. در سده بیستم میلادی از این فن بیشتر برای تصویرسازی کتاب استفاده میشده است.
*حورا خاکدامن:روزنامه نگار، نقاش