خاطرات قبله عالم از سلام نوروزی سال 1268
به گزارش گروه فرهنگ و هنر پایگاه خبری توفیق اقتصادی،در زمان ناصرالدین شاه آیین سلام مفصلتر و با شکوهتر برگزار میشد. این مراسم همچون سابق در ایوان و حیاط تخت مرمر به عمل میآمد. به طوری که دوستعلیخان معیرالممالک در یادداشتهایش نوشته و مراسم آن را به چشم دیدهاست، شاهزادگان بزرگ حامل حمایلهای سلطنتی بودند خطیبالممالک و شمسالشعراء و مخاطب سلام، بالای حوض بیضی شکلی که در پای ایوان روی سکّو واقع بود میایستادند. قدحهای طلایی مینا کاری پر از شربتهای گوارا در اطراف حوض میچیدند.سمت راست ایوان مستوفیالممالک با جبه مفتولدوزی و نشان مکمل میایستاد و مستوفیان زیر دستش رده میزدند.سمت چپ ایوان نایبالسلطنه وزیر جنگ ایستاده و سران سپاهی به ترتیب درجه و مناسب زیر دستش صف میزدند. سفرا، اعضای وزارت امور خارجه و دیگر اروپاییان در اتاقهای طرفین ایوان مینشستندسایر طبقات اشراف و رؤسای ایل قاجار و کشیکخانه و عمله در خیابانها میایستادند. ۴ فیل دیوانی را نیز زینت کرده و در انتهای فضای بازمیداشتند.به محض اینکه همه کس و همه چیز در جای خود قرار میگرفت شاه با قدمهای بلند وارد ایوان شده بر تخت رفته، بر صندلی مرصعی که بر روی آن مینهادند قرار میگرفت .ناصرالدینشاه در مراسم سلام از این صندلی بروی تخت مرمر استفاده مینمود. پس از ساخت کاخ گلستان و به دلیل وسعت تالار موزه یا تالار سلام، مراسم سلام در آنجا برگزار میگردید.
آنچه در ادامه می خوانید خاطرات ناصرالدین شاه از سلام نوروزی در سال 1268 است :
پهلوی نایب السلطنه و عزیز السلطان روی زمین ریخته بود، مردم جمع شده ریخته بودند به سر اینها، عزیز السلطان کم مانده بوده است که خفه شود ماشا الله طارمی دور باغچه را گرفته میرود بالا خلاص می شود، بعد هم آقا مردک و اینها می رسند عزیزالسلطان را می آورند. خلاصه آمدیم توی باغ رفتیم اندرون گردش کرده آمدیم بیرون، یک راست رفتیم سر در ارک چون قدری زود و بی خبر بیرون رفتم قدری قال مقال بود و جمعیت، بعد خوب شد. رفتیم بالاخانه، آنجا چون آفتاب رو بود گرم بود امین السلطان، نایب السلطنه، امین خلوت سایر پیشخدمتها بودند جمعیت متفرقه و تماشاچی در میدان خیلی کم بود هیچ نبود، خلوت کرده بودند فوج و توپچی و صاحب منصبان و قاجار و غیره ایستاده بودند، اهل سردر از قوچ باز و لوطی و بازیگر خیلی کم بود .قدری پول پاشیدیم ،عزيز السلطان هم جای خودش نشسته بود سردر . خنک بی مزه بود ،در بین سردر دیدم توپچی ها بیخود این طرف و آن طرف حرکت می کنند و راه می روند تصور کردیم می خواهند بروند پایین دست که جمعیت زیاد است جلو مردم را بگیرند، باملایمت تمام توپچی ها رفتند .پایین که آمدیم معلوم شد چند نفر نسقچی جلو توپچی ایستاده بودند توپچی ها گفته بودند رد شوید آنها گفته بودند جای ما این جاست، مختصر حرفی با هم زده بودند .امین نظام محمد صادقخان قجر که رئیس توپخانه است از این حرفها به دماغش خورده حکم می دهد تمام توپچی در وسط سلام می روند. حقیقت خیلی بد کاری شده بود در وسط سلام و سردر این حرکت را کرده است، به امین السلطان حکم شد نسقچی ها را تنبیه سخت نماید که چرا جلو توپچی ایستاده بودند که باعث این حرکت بشود. امین نظام را هم فرمودیم شمشیرش را باز کرده از توپخانه معزولش کردیم. خلاصه سردر به هم خورده بسیار خسته شدیم آمدیم توی باغ رفتیم اطاق موزه، نایب السلطنه تب کرده بود، آمد بعضی فرمایشات شد ،رفت. امین السلطان اسبابهای سلام را جابجا کرد ،در موزه را بسته رفتم اندرون منزل انیس الدوله .جمعیت زیادی تو اطاق و حیاط پر بود هر جور آدمی میخواستید ،بود توی این اندرون که به اندازه یک میدان است به قدری جمعیت بود که دیگر جا نبود، ما هم یورقه می رفتیم که این زنها به ما نزنند. آمدیم بیرون اطاق برلیان نماز خواندیم و رفتیم سردر شمس العماره تماشا کردیم، موزیکان می زدند سیاحت وتماشای غریبی داشت بعد رفتیم اندرون دیدیم جمعیت همانطور است که بود هیچ تفاوت نکرده است دوباره یورقه کردیم و آمدیم بیرون دیدیم نمی شود اندرون شام خورد. گفتیم بیرون شام می خوریم. پیشخدمتها آمدند، امین خلوت آمد این روزنامه ها را نوشت عزیز السلطان آمد بازی دومینو آورد، با مجدالدوله [و] میرزا محمدخان بازی کردند. سر شام ابوالحسن خان و ادیب الملک کتاب ترجمه تاریخ بنجمین را می خواندند.