ما و قضیه “باستیا” اقتصاددان طناز
اما او هم دریافته که فقط با فروش نفت و محصولات پتروشیمی نمی شود آیندهای پایدار را رقم زد، نمی توان صحبت از رشد اقتصادی بهمیان آورد و تورم قیمت کالا و خدمات به علاوه رشد درآمدهای نفتی را به جای رشد تولید ناخالص داخلی جا زد.
بگذارید خیالتان را راحت کنم، در هفته گذشته رویدادهای پربازدیدی در کل کشور وهمین اصفهان خودمان برگزار شد تا نشان داده شود که چه شرکت هایی توانسته اند صادرات موفقی داشته باشند، از قضا آمارها در اصفهان می گویند نزدیک به نیمی از این صادرات را آهن و فولاد تشکیل می دهد و بخش قابل توجهی از آن را فراورده های نفتی و پتروشیمی ! در اینکه بازارهای انرژی و محصولات فلزی به واسطه برخی شرایط جزو مزیت های نسبی ما محسوب می شوند و نمیتوان منکر آن شد، اما نباید از خاطر برد که شاید پیمانه عمر این مزیتها در مقایسه با ساحت های نوین اقتصاد جهانی دارد به جرعه آخرش می رسد، البته این سخن نویسنده نیست، تاکید مداوم سیاستگذار و تصمیم ساز بر گسترش اقتصاد دانش بنیان و تلاش بی وقفهای که امروز اگرچه دیرهنگام در حوزه ایده پردازی و برآوردن صنایع هایتک انجام می شود ترجمه همان گزاره هایی هست که راه رشد و توسعه را تنها از میان متون کلاسیک جستجو نمی کند.
با این حال شنیده اید که می گویند ترک موجب مرض است، علاقه تصمیم ساز به استفاده از دست پرقدرت و مرئی مداخله گر در حوزه اقتصاد، صنعت و حتی اقتصاد فرهنگ باعث شده تا جهت گذاری مثبت تصمیم ساز تحت الشعاع همان دست البته مرئی قرار بگیرد و نتواند از کوره راه اقتصاد دستوری راهی به سوی مسیر توسعه پایدار باز کند، ارایه مشوق های بانکی بدون در نظر گرفتن معایب سیاست های پولی پر اعوجاج رسمی، بی اعتنایی به مکانیسم بازار و تاثیر پذیری اقتصاد دانش بنیان از نوسانات ارزی، تلاش های نافرجام برای مهار تورم از طریق قیمت گذاری دستوری و بی پاسخ گذاشتن پرسش های اصلی فعالان اقتصادی برای زمان به پایان رسیدن انواع محدودیتهای مبادلات مالی و تسهیل راه های مبادلات پولی و بانکی، همه و همه نشان از آن دارند که تصمیم ساز هنوز نتوانسته بر سر مدل توسعه پایدار با خودش به تفاهم برسد، ما هم اکنون شاهد آن هستیم که بورس به عنوان یکی از ابزارهای امتحان پس داده در اقتصاد جهانی، هنوز در برخی بدیهیات دچار تشتت آرا است و بازارهای تامین سرمایه نمیتوانند ارتباطی با بازارهای جهانی و جریان عظیم سرمایه گذاری خارجی در حوزه فناوری های پیشرفته پیدا کنند.
در حالی که مثلا در اصفهان ده ها شرکت دانش بنیان با وجود مشقت های بسیار و به امید گشایش های پایدار، سعی در حرکت بر لبه فناوری را دارند اما بازارهای صادراتی آنها به رغم علاقه همگان برای گذرکردن کالا وخدمات، گروگان برخی سلیقه نگری های سختگیرانه شده و آنها را در برابر رقبای منطقه ای شان کم رمق کرده است.
اینها همان مسائلی هستند که از آنها می توان به عنوان شرط کافی برای رسیدن به اقتصاد صادرات محور نام برد، نگاه کنید به نام های بزرگی که امروز در حوزه شرکت های فناوری محور نوظهر از شرق آسیا و آمریکای جنوبی به گوش می رسد، هر روز صحبت از صعود سهام فلان شرکت هایتک یا تولید کننده ابزارهای فناوری محور یا خدماتی است که نیاز روزافزون اقتصاد هوشمند را تامین کنند، اما نامی از حتی یک اپلیکیشن ایرانی، یک شرکت وطنی با حوزه فعالیت بین المللی و یا حضور یک شرکت چند ملیتی با مشارکت ایرانی نمی شنوید، آیا دلیلش نتوانستن است یا نخواستن، در اصل ما نه جزو ناتوانها هستیم و نه جزو کسانی که صرف فعل خواستن را بلد نیستند، ما به درستی نتوانسته ایم پیش فرضهای توسعه پایدار را برای خودمان بهقول بروکرات ها احصاء کنیم، در حالی که رشد پایدار اقتصادی در کنار مولفه های محیط زیستی پایدار و تلاش برای ارتقای سطح زندگی، بهمدد رهروان توسعه آمده؛ ما هنوز دل بسته چاه های نفتمان هستیم ومی خواهیم با استفاده از ثروت نفتی خودمان را به دیگران اثبات کنیم در حالی ان روزها دیگر گذشته و کشتیبان بهتر است بادبان را در جهت دیگری برافرازد، جهتی که فعال اقتصادی، روزی اش را در تولید کالا و خدمات به صورت رقابتی در سراسر جهان جستجو کند و نه حبابی که مرزهایش پر از موانع و سنگلاخ است.