فرهاد نیلی، اقتصاددان :مدیریت کردن انتظارات اصلاً کار سادهای نیست
توفیق اقتصادی:از فردای روزی که کابینه آقای پزشکیان از مجلس رای اعتماد بگیرد و دولت چهاردهم بهطور رسمی مستقر شود، کار بسیار سختی در پیش دارد.
چون به دلایل مختلف، نزد کسانی که در انتخابات شرکت کردند و نیز کسانی که شرکت نکردند، سطح بسیار بالایی از انتظارات انباشتشده شکل گرفته که مانند لبریز شدن آب پشت سد است.
مدیریت کردن این انتظارات اصلاً کار سادهای نیست. آقای پزشکیان در طول رقابتهای انتخاباتی در برابر نامزدهای رقیب، فارغ از آقای پورمحمدی که داستان دیگری داشت، تلاش کرد مواضع، مرزها، شخصیت و نگاهش به ایران و آینده را متمایز کند و این رویکرد به لحاظ سلبی و تا حدی هم ایجابی به انتظارات دامن زد.
پزشکیان توانست به مردم نشان دهد که نگاهش با دیگر نامزدها متفاوت است که همین نگاه، خودش انتظارات بیشتری ایجاد کرد. قابل تامل و تا حدی پارادوکسیکال است که پزشکیان در حوزه اقتصاد بهطور ایجابی انتظاری ایجاد نکرد، اما در انتخابات پیروز شد.
جدا از آقای پورمحمدی، پزشکیان تنها نامزدی بود که هیچ وعده انتخاباتی در حوزه اقتصاد نداد و بیشتر وعدههایش اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بود؛ و در حالی که بقیه رقبا وعدههای اقتصادی نقدشوندهای میدادند، این پزشکیان بود که رای آورد.
در یک ارزیابی ساده و به شکل مفروض، درصد بالایی از کسانی که در انتخابات شرکت نکردند، دلیلشان آن بود که انتظاراتشان را بسیار فراتر از آن میدانستند که پزشکیان بتواند در داخل ساختار سیاسی موجود آنها را محقق کند. اگر این فرضیه درست باشد، نشان میدهد که میزان انتظارات برآوردنشده مردم بسیار زیاد است.
این انتظارات حداقل دو پیشرانه دارد؛ یکی اینکه مردم به دلیل دسترسی به اینترنت و حضور در فضای مجازی این امکان را دارند که خودشان را با مردم دیگر کشورهای جهان از جمله آنهایی که وضع بهتری دارند، مقایسه کنند و ببینند فاصلهشان با آنها بهطور دائم در حال زیاد شدن است.
مثلاً میبینند در بنگلادش دانشجویان اعتراض کردند و در نهایت نخستوزیر استعفا کرد و از کشور خارج شد؛ پاکستان برای حل مشکلات بزرگ ارزی خود میتواند از صندوق بینالمللی پول وام بگیرد؛ در آفریقای جنوبی نلسون ماندلا توانست با بزرگواری دشمنان خودش را ببخشد؛ ویتنام با وجود آن جنگ طولانی ویرانگر با آمریکا توانست اقتصادش را بسازد و به یک صادرکننده بزرگ تبدیل شود؛ یا اینکه ماهاتیر محمد اقتصاد مالزی را شکوفا و یک دورنمای امیدوارکننده برای اقتصاد ترسیم کند.
سه دهه قبل افراد برای آگاهی از این تجربههای مختلف باید کتابهایی را که چندان هم بهروز نبودند میخواندند، اما امروز با یک جستوجوی ساده در اینترنت میتوانند خودشان را با مردم دیگر نقاط جهان مقایسه کنند؛ وقتی میبینند مشکلی که زمان زیادی است در کشورشان لاینحل مانده، مدتهای مدیدی است که در دیگر کشورها حل شده، در آنها انتظاراتی ایجاد میشود که با گذر زمان انباشت میشود.
برای نمونه امروز اغلب مردم اجمالاً با مفهوم تورم آشنایی دارند و آن را میفهمند. هر فرد تحصیلکردهای که لزوماً اقتصاد هم بلد نیست میتواند با جستوجوی یکی، دو کلیدواژه با حجم انبوهی از اطلاعات و نمودارها در مورد تورم در دنیا مواجه شود که درک آنها به سواد بالایی نیاز ندارد.
او میبیند که تورم در کشورهای مختلف کاهش پیدا کرده و در مقابل شوکهای بزرگ و مختلف هم پایدار مانده است. یعنی اگرچه به دلیل شوکهای بزرگ، تورم بالا رفته اما دوباره مهار شده و پایین آمده است. همچنین مردم میبینند تعداد معدود کشورهایی که نتوانستند تورم را کنترل کنند در نهایت چه اتفاقاتی برایشان افتاده است.
بنابراین حتی اگر دامنه انتظارات را از انبوه مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی فقط به «تورم» محدود کنیم با انباشت انتظارات برآوردنشدهای مواجهیم که کار دولت چهاردهم را بسیار سخت میکند.
پیشرانه دوم، دینامیک عملکرد نظام حکمرانی ماست که انتظارات را تشدید کرده است؛ چون مردم میبینند آنچه دیروز داشتند، امروز ندارند؛ میبینند مسائلی که ۱۰ سال پیش راحت حل میشد، امروز بسیار سخت حل میشود یا حلنشده باقی میماند.
در نهایت میخواهم نتیجه بگیرم که دولت چهاردهم، از همان فردای روزی که رای اعتماد بگیرد، اولین مسئلهاش این است که چگونه با این انتظارات روبهرو شود.
حالا به سوال شما برگردیم و دامنه بحث را به آنچه بانک مرکزی با آن روبهرو است، محدود کنیم که خودش به اندازه کافی بزرگ است.
از نظر من زمین بازی بانک مرکزی یک چهارضلعی است که اگر قواعد بازی تغییر نکند، در درون آن توان برآورده کردن انتظارات بسیار کم است.
اولین و البته مهمترین راس این چهارضلعی «تورم» است.
دو دهه قبل هیچ اجماعی در مورد تورم وجود نداشت و شاید بتوان ادعا کرد تورم حتی بین ۱۰ مسئله مهم اولویتدار برای سیاستگذار و مردم نبود؛ انگار یک غفلت عمومی نسبت به این مسئله وجود داشت.
اما امروز در هر جایی از مترو و اتوبوس گرفته تا گردهماییهای خانوادگی، با هر کس در مورد شرایط اقتصادی صحبت کنید در جمله دوم یا سوم تورم به میان میآید، چون دیگر همه با گوشت و پوستشان تورم را احساس کردهاند. با شروع کار دولت چهاردهم، صرف نظر از اینکه رئیسکل بانک مرکزی تغییر کند یا نکند، مسئولیت تورم و حل آن با آقای پزشکیان است.
تورم یک آتشِ همیشه سوزان است. اینطور نیست که اگر نرخ تورم امروز برای مثال ۳۵ درصد بود، یک ماه بعد همین ۳۵ درصد قابل قبول باشد. در نظر بگیرید کودکی ۳۹ درجه تب دارد، این تب حتی اگر نیمساعت هم طول بکشد پدر و مادر را مستاصل میکند و هرچه بیشتر ادامه پیدا کند آنها را بیشتر مستاصل میکند، چون میدانند تب هر چه ادامه یابد آثار عمیقتر و وخیمتری بر سلامت کودکشان میگذارد. تورم تب اقتصاد است و این تب هر روز که ادامه یابد، خانمانسوزی آن بیشتر خواهد بود.
بنابراین اولین دستور کار پیشروی بانک مرکزی در دولت چهاردهم کاهش تورم است. مردم انتظار دارند که این دولت اقدام معناداری در مورد تورم انجام دهد. مردم درست یا غلط، مسئولیت تورم را بر عهده بانک مرکزی میدانند و اگر بانک مرکزی نتواند قواعد بازی ناظر بر تعیین تورم را عوض کند، دستاورد قابل توجهی در کنترل تورم نخواهد داشت.