اقتصاد کلان

بازنشستگان و روایت دردهای ساده و پرهزینه درمان

توفیق اقتصادی :وقتی داروهای ساده را از شمول بیمه خارج کرده‌اند یعنی درمان دردهای ساده برای بازنشسته هزینه دارد؛ به همین دلیل است که بازنشستگان می‌گویند در خانه با درد می‌سازیم و دنبال درمان نمی‌رویم چون نه پول داریم نه امکانات هست.

به گزارش پایگاه خبری توفیق اقتصادی، «قصه‌ی درمان»، یک قصه‌ی پرغصه است، قصه‌ای که گویا قرار نیست یک پایان خوش داشته باشد!

پرداخت «نُه/ بیست و هفتم» از حق بیمه‌ی سی درصدیِ کارگران در سال‌های اشتغال و پرداخت دو درصد از مستمری در زمان بازنشستگی، همه قرار است صرف درمان کارگر و بازنشسته شود؛ اینها در صندوق درمان تامین اجتماعی برای «روز مبادا» ذخیره می‌شود ولی زمانی که آن روز مبادا فرار می‌رسد، باز بازنشسته‌ی مستاصل میهمانِ جیب خالی خودش است و این «پایان ناخوش»، سرنوشت تمام بازنشستگان و مستمری‌بگیرانی‌ست که وقتی درد و بیماری به سراغشان می‌آید، از روی اجبار نه از دل خوش و با رضایت، به مراکز درمانی مراجعه می‌کنند؛ هیچ کجا امروز دیگر درمان «رایگان» نیست….

تصویب قانون الزام تامین اجتماعی در سال ۱۳۶۸ در راستای اجرای بندهای الف و ب ماده ۳ قانون تأمین اجتماعی، در زمان خود یک گام رو به جلو در مسیر رسیدن به یک دولتِ «رفاه حداقلی» به حساب می‌آمد؛ قانونگزار در تدوین این قانون بالادستی، همه‌ی راه‌های ممکن به سمتِ «کالایی‌سازیِ درمان» را لااقل برای بیمه‌شدگان سازمان تامین اجتماعی مسدود کرده بود: قرار نبود یک کارگر و بازنشسته‌ی سازمان، در مراحل درمان ریالی پرداخت کند؛ «درمان رایگان» در تمام بخش‌های درمانی کشور از مراکز ملکی تامین اجتماعی گرفته تا بخش‌های دولتی و خصوصی، یک الزام شد؛ براساس این قانون، مراجعه به پزشک و ویزیت، انجام خدمات کلینیکی و پاراکلینیکی، بستری شدن، خرید داروها و حتی اعزام به خارج، کاملاً رایگان است، بازنشسته نباید ریالی از جیب بپردازد.

اما در عمل بیش از ده یا پانزده سال، شاهد اجرا شدن این قانون نبودیم؛ در دهه‌های بعدتر، پولی شدن مثل یک سیلِ سهمگین از راه رسید و بخش‌های مختلف درمان رایگان را با خود برد…. اجرای قانون طرح تحول سلامت در سال ۱۳۹۳، یک نقطه‌ی عطف در جریانِ پولی‌سازی بود و با افزایش تعرفه‌ها، هزینه‌های درمان و میزان پرداخت از جیبِ بیمه‌شده افزایش یافت؛ در این سال‌ها تورم سنگینِ دارو و افزایش هزینه‌های درمان، مشکلات را چند برابر کرده است.

امروز بسیاری از داروهای ساده از شمول بیمه خارج هستند؛ قراردادهای بیمه تکمیلی، کفافِ هزینه‌های درمان را نمی‌دهند و استطاعتِ مراکز ملکی تامین اجتماعی، جوابگوی نیازهای بیمه‌شدگان در حوزه‌ی درمان نیست.

مشکلات درمانی برای بیمه‌شدگانی که قرار بود صفر تا صد خدمات درمان و سلامت را رایگان دریافت کنند! فقط محدود به مناطق محروم و دور از پایتخت نیست؛ از محرومیت درمان در خاشِ سیستان و بلوچستان یا اهوازِ خوزستان یا بندر دیلم چیزی نمی‌گوییم، همین اطراف تهران هم امکانات محدود است، در پاکدشت، چهاردانگه و ورامین هم بازنشستگان درگیر رنج‌های جانکاهِ درمان‌اند.

آنچه در چند ماه اخیر اتفاق افتاده، به گفته‌ی علی دهقان‌کیا (رئیس کانون بازنشستگان کارگری تهران) «حاصل افزایش هزینه‌هاست، از یکسو تعرفه‌های درمانی بالا رفته و از قراردادهای بیمه‌ی تکمیلی بیرون زده و از سوی دیگر، ۵۰۰ قلم دارو که اقلام ساده و پرمصرف هستند، از شمول بیمه خارج شده‌اند و این خروج، یک هزینه‌ی سنگین مازاد به بازنشستگان تحمیل کرده است».

او اضافه می‌کند: کارگران بازنشسته در سنین پیری معمولاً درد بدن و پادرد و سرماخوردگی دارند و به دنبال قرص‌های مسکن ساده هستند؛ وقتی این داروهای ساده را از شمول بیمه خارج کرده‌اند یعنی درمان دردهای ساده برای بازنشسته هزینه دارد؛ به همین دلیل است که بازنشستگان می‌گویند در خانه با درد می‌سازیم و دنبال درمان نمی‌رویم چون نه پول داریم نه امکانات هست.

دهقان‌کیا انتقاد بازنشستگان از پرداخت‌های بیمه تکمیلی را بجا می‌داند و می‌گوید: قراردادهای بیمه تکمیلی با افزایش هزینه‌های بیمارستان‌ها کمرنگ شده است؛ نه اینکه قرارداد نباشد، قیمت‌ها بالا رفته و قرارداد دیگر کارساز نیست. سقف پرداختی‌ها پایین است؛ بازنشسته دو سه بار رفته MRI گرفته و هزینه‌اش ۵ میلیون شده اما بیمه تکمیلی فقط تا سه میلیون تومان می‌پردازد؛ این مشکلات همه جا هست حتی در تهران و حاشیه‌های آن و بازنشستگان با طوماری از این رنج‌ها به کانون مراجعه می‌کنند.

برای درک ملموس‌تر از این رنج‌های روی هم انباشته شده، پای صحبت‌های کارگرانِ بازنشسته نشستیم؛ خرده‌روایت‌های بازنشستگان از مصائبی که برای درمان متحمل شده‌اند، نشان می‌دهد که از درمان رایگان فرسنگ‌ها دور افتاده‌ایم.

خرده‌روایت اول: از پاکدشت تا معیری

بازنشسته‌ای ساکنِ پاکدشت می‌گوید: در پاکدشت درمانگاه تامین اجتماعی داریم اما امکانات آن اولیه و ساده است و خدمات تخصصی ارائه نمی‌شود؛ برای خدمات ارتوپدی باید به تهران و بیمارستان شهید معیری مراجعه کنیم.

این بازنشسته در روزهای گذشته به بیمارستان شهید معیری مراجعه کرده؛ اما وقتی نیاز به MRI داشته بیمارستان گفته ما این خدمات را نداریم و پزشک او را به یک مرکز درمانی خصوصی ارجاع داده است: «این همه راه از پاکدشت به تهران رفتم که در مرکز درمانی ملکی رایگان معالجه شوم اما در نهایت بعد از ساعت‌ها معطلی، مجبور شدم به یک مرکز درمانی خصوصی مراجعه کنم و هزینه‌ها را آزاد بپردازم».

این بازنشسته بعد از این اتفاق به ۱۴۲۰ شکایت کرده و نتیجه‌ی این شکایت برایش ارسال شده، تصویر این پاسخ در زیر آمده است: ما در معیری MRI نداریم….

بیمارستان

بعد از گفتگو با این بازنشسته، با بیمارستان شهید معیری تهران تماس گرفتیم؛ از اپراتور پرسیدیم «شما در این بیمارستان که تخصصی ارتوپدی‌ست، MRI هم دارید؟» اپراتور پاسخ داد «نه متاسفانه نداریم».

خرده‌روایت دوم: چند صد هزار تومان برای سرماخوردگی

بازنشسته‌ای ساکن تهران از مراجعه به یک درمانگاه تامین اجتماعی برای درمان گلودرد و سرماخوردگی ساده می‌گوید؛ او که ویزیت رایگان شده، در نهایت نسخه‌ در دست به نزدیک‌ترین داروخانه مراجعه کرده و آنجا فهمیده که داروها رایگان نیست.

این بازنشسته می‌گوید: چند صد هزار تومان پول داروهایم شد؛ اگر می‌دانستم، اینهمه راه از خانه تا درمانگاه ملکی نمی‌رفتم و هزینه تاکسی و اتوبوس نمی‌دادم، همین محل خودمان درمانگاه می‌رفتم؛ مگر ویزیت پزشک عمومی در درمانگاه دولتی چقدر است، صد هزار تومان؟ وقتی داروها پولی‌ست و باید چند صد هزار تومان برای دارو بدهم، ویزیت رایگان دیگر به چه درد می‌خورد، هزینه‌ی تاکسی بیشتر از ویزیتِ پولی در محل خودمان است!

او از اینکه دیگر یک سرماخوردگی را نمی‌شود رایگان معالجه کرد، ناراحت است: «عمری پول دادیم که امروز داروهای ساده را پولی بخریم؟!»

خرده‌روایت سوم: دندان کشیدن و سقف پایین بیمه تکمیلی

بازنشسته‌ای ساکن اسلامشهر وقتی درد و عفونت دندان، نیمه‌شب همسرش را به ستوه می‌آورد، به این نتیجه می‌رسد که صبح اول وقت به اولین کلینیک دندانپزشکیِ در دسترس مراجعه کند؛ می‌رود و به گفته‌ی خودش، یک‌سوم حقوق ماهش خرج کشیدن و درمانِ چند دندان می‌شود.

اما بقیه روایت از زبان بازنشسته: «وقتی صورت حساب‌ها را گرفتم و برای بیمه تکمیلی بُردم، نصف آن را هم به من ندادند؛ اول گفتند با فلان جا قرارداد نداریم، بعد گفتند سقفت پُر است و آخر سر من ماندم و چند میلیون پولی که از جیب خالی برای درمان دردِ دندان همسرم داده بودم…..»

با کنارِ هم گذاشتنِ این خرده‌روایت‌ها به یک روایت پایانی می‌رسیم؛ اگر بازنشستگان همان نُه/ بیست و هفتم سهم درمان را سی سال کنار می‌گذاشتند و خودشان سرمایه‌گذاری می‌کردند، آیا امروز وضع‌شان بهتر نبود؛ آیا بازهم در یک پایانِ ناخوش مجبور بودند برای یک MRI ساده یا درمان دندان، نگران و مستاصل باشند؟

گزارش: نسرین هزاره مقدم

نوشته های مرتبط